ناناس چت
خداوندا دوستانی دارم که روزگار ، فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم میگرداند ، اما تو خود میدانی که یادشان در دلم جاوید است ، دوستانی که رسمشان معرفت ، کردارشان جلای روی و یادشان صفای دل است ، پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورند ، پر کن دستشان را از آنچه که در مرام خدایی توست
پسر:سلام خوبی مزاحم نیستم دختر:سلام خواهش میکنم پسر:تهران /وحید/26/و شما دختر:تهران /نازنین/22 پسر:چه اسم قشنگی اسم مادر بزرگ من هم نازنینه دختر:مرسی شما مجردین پسر:بله شما چی ازدواج کردین دختر:نه منم مجردم راستی تحصیلاتتون چیه پسر:من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاهmitآمریکا دارم شما چی دختر:من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سرین فرانسه هستم پسر:وای چه عالی واقعا از آشناییتون خوشحالم دختر:مرسی منم همینطور راستی شما کجای تهران میشینین پسر:من بچه تجریشم شما چی دختر:ما هم خونمون اونجاست شما کجای تجریش میشینین پسر:خیابان دربند شما چی دختر:خیابان دربند ؟کجای خیابان دربند؟ پسر:دربند خیابون....کوچه....پلاک....شما چی؟ دختر:اسم فامیلی شما چیه؟ پسر:من؟حسینی؟چطور دختر:چی ؟وحید خجالت نمیکشی چت میکنی تو که گفتی امروز با زنت میخوایی بری قسطای عقب مونده خونه ات رو بدی مکانیکی رو ول کردی نشستی چت میکنی پسر:عمه ملوک شمایین چرا از اول نگفتی راستش دیشب میخواستم بهتون بگم امروز با فریده.....آخه میدونین دختر:راستش چی حالا ادرس خونه منو به ادمای توی چت میدی میدونم به فریده چی بگم پسر:عمه جان تو رو خدا نه به فریده چیزی نگو اگه بفهمه پوستم رو میکنه عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمیگم دختر:اووووووم خوب چیزی بهش نمیگم دیگه اسم فریبرزو نیاریا راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد بای پسر :بای
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |